دلکش

به یاد بانوان موسیقی ایران

دلکش

به یاد بانوان موسیقی ایران

تصنیف پیک امد


تصنیف پیک امد


اواز: دلکش


کلام:


اهنگ:


سوی من قاصدی خوش خبر امد


کان رمن بی خبر از سفر امد


طی شد جدایی


ای خدا شاید بر دلم رحمی کرده ای


که اینچنین او را از سفر باز اورده ای


به هر دردی دوایی


امد تا در کنارم بنشیند


عشق خانمانسوز عاشق را ببیند

تصنیف بخاطر تو

تصنیف بخاطر تو


اواز: دلکش


اهنگ: حبیب الله بدیعی


کلام: معینی کرمانشاهی


ای که از دل من  تورا نبود خبری عشق من تویی تو

ای که بر دل تو غمم نکند اثری عشق من تویی تو

تصنیف گردباد


تصنیف گردباد


اواز: دلکش

اهنگ در شور از: پرویز یاحقی

کلام ترانه : بیزن ترقی


گردبادم گرد بادم

از غم بیداد هستی

سر به صحراها نهادم

گردبادم

گذرم زنشان زبلای زمان به دشت بی نشان گریزم

من بی سر وپا ز دیار بلا زپای ناتوان گریزم 

تصنیف نگرانم

تصنیف نگرانم


اواز: دلکش


اهنگ: علی تجویدی


کلام: معینی کرمانشاهی


کام جهان از تو واین سوز نهان از من

عیش مدام از تو واین اشک سوزان از من

ناله ی شب ها از من وبزم طرب از تو

بخت جوان از تو وغم های جهان از من

اشک سپهر

اشک سپهر


اواز: دلکش


اهنگ: پرویز یاحقی


کلام: بیزن ترقی





شبنم پاکم ، به عالم خاکی ، چرا افتادم
بخت نگون بین ، که در کجا بودم ، کجا افتادم
من همه نورم ، به عالم فانی ، چرا رو کردم
با تن لرزان ، ز چشمه ی نوش ، بقا افتادم

اگر چه در بستر گل ، فتاده ام در برِ گل
نشینم تا سحر ، منم از دنیای دگر
دلم چو آیینه بود ، تهی ز هر کینه بود
نپذیرم رنگ ریا ، منم ویک سینه صفا

فریب رنگ و بو را نخورم من ، که خود نمی پاید این گل و گلشن
نباشد آلوده دامن پاکم ، سحر چو برچینم گوشه ی دامن
کجا بودم من کجا افتادم ، چرا در دام بلا افتادم ؟
ننهم رو ، نکنم خو ، به زمانه ، من ز آسمانم

گر که بی قرارم ، من زِ آشیانم ، چندی جدا افتادم ، جدا افتادم

شبنم پاکم ، به عالم خاکی ، چرا افتادم
بخت نگون بین ، که در کجا بودم ، کجا افتادم
من همه نورم ، به عالم فانی ، چرا رو کردم
با تن لرزان ، ز چشمه ی نوش ، بقا افتادم

دل شیدا


 دل شیدا


اواز: دلکش


کلام: ابوالحسن ورزی


اهنگ: مجید وفادار



بیا دستم به دامانت تو تنهایی ومن تنها

زجان خواهد دل شیدا تو را در خلوت شبها 

تو که خود ای آفت جان می دانی درد مرا

تو که می بینی گل من رخسار زرد مرا

هم اشک گرم مرا هم آه سرد مرا

باز آ باز آ به برم درمان کن درد مرا

بیا دستم به دامانت تو تنهایی ومن تنها

زجان خواهد دل شیدا تو را درخلوت شبها

تو مرا از عالمی بیگانه کردی

 تو مرا در عاشقی افسانه کردی

دور از تو ای مه، در شام هجران   

باران اشکم، ریزد ز مژگان

بس که دور از تو می نالم شب تا به سحر    

در دل سنگت کی ماند از ناله اثر

تو که خود ای آفت جان، می دانی درد مرا    

تو که می بینی گل من، رخسار زرد مرا

بیا دستم به دامانت تو تنهایی ومن تنها

زجان خواهد دل شیدا تو را در خلوت شبها

بگو که هستی بگو

بگو که هستی بگو


اواز: دلکش


کلام: بیزن ترقی


اهنگ: علی تجویدی



بگو که هستی بگو
بگو که هستی بگو
بگو که هستی بگو
منم ، منم

من آن سبوی بی مِیَم ،
که مستِ باده بوده ام
ز سینه ها به جرعه ای ،
چه عقده ها گشوده ام من

بگو که هستی بگو

منم ، منم ، آن زِ خود بیگانه ،
همدمِ پیمانه ، گرمی میخانه ، منم
آن تهی از باده ، آن ز جوش افتاده ،
هستی از کف داده ، منم
نه ساقیِ سبو کشم برد ،
نه مستِ باده ای غمم خورد
زمانه سنگِ کینه ام زد ،
چه دست رد به سینه ام زد
آن که در میکده ها ،
دل ها را داده صفا منم
آن که با دست تهی ،
از یاران مانده جدا منم

چو به می ، ساقی
مست بی پا شد ،
شکند ساغر را
به زمانه هر کس
بزم آرا شد ،
چو من افتد از پا

چو به می ، ساقی
مست بی پا شد ،
شکند ساغر را
به زمانه هر کس
بزم آرا شد ،
چو من افتد از پا

به زمان چون شمعی بودم ،
به میان جمعی بودم
شده ام من ، به جهان تنها ،
نکند کس گذری بر ما