سراسر زندگی را با همه افسونگری هایش ......حقیقت بین که من افسانه گفتم باز میگویم به مستی نکته های عشق را ای آشنای من......من غافل به هر بیگانه گفتم باز میگویم شبی من بودم و مستی پریشان حالی و ظلمت ...... غزل از گیسوی جانانه گفتم باز میگویم نوای دلکشی آمد که ناصر گفت و میگوید ...... لب می گون تو پیمانه گفتم باز میگویم باز این دل غمزده آشفته تر آمده گرید به بهانه تو این مرغ شکسته پر این طایر خسته پر آید سوی خانه تو ای دل به فدای تو نادیده وفای تو بشنو تو ترانه من این دل که فنا شده پا بند وفا شده نالد به ترانه تو تو زیبای منی گرمی صهبای منی چون عطر گلهایی از گل تازه تری زیبا چون سحری شیرین تر از رویایی شبها من دامن دامن میگریم میخندی بر من تا من میگریم چون مه بر شبهای من میخندی شبها بر تب های من میخندی خوش بی خبر از من غمزده ای آرام مرا تو بهم زده ای بهشت امیدی بهار جاویدی حسن جاودانه ای لیلی زمانه ای زیبایی بلای دلهایی کی آگه ز هجران مایی میکند دلم چرا دیوانه گری از دلم مجو دگر دیوانه تری
لب می گون تو پیمانه گفتم باز میگوییم ....... شرابش بوسه مستانه گفتم باز میگویم
با سلام
آهنگ از یاحقی
شعر از نواب صفا
نام آهنگ: بهانه تو
درود بر شما
سپاس از شما عزیز
سعیدپور عزیز درود گرمم را پذیرا باشید
دستتان را با تمام مهر و محبت میفشارم بخاطره زحمات بی دریغتان برای موسیقی ایران موسیقی که هرگز نمیرد [گل][گل][گل]
درود برشما
سپاس از محبت شما عزیز
وجود شما عزیز باعث خوشنودی است.
شاد وسلامت باشید.