اواز: دلکش
کلام: ابوالحسن ورزی
اهنگ: مجید وفادار
بیا دستم به دامانت تو تنهایی ومن تنها
زجان خواهد دل شیدا تو را در خلوت شبها
تو که خود ای آفت جان می دانی درد مرا
تو که می بینی گل من رخسار زرد مرا
هم اشک گرم مرا هم آه سرد مرا
باز آ باز آ به برم درمان کن درد مرا
بیا دستم به دامانت تو تنهایی ومن تنها
زجان خواهد دل شیدا تو را درخلوت شبها
تو مرا از عالمی بیگانه کردی
تو مرا در عاشقی افسانه کردی
دور از تو ای مه، در شام هجران
باران اشکم، ریزد ز مژگان
بس که دور از تو می نالم شب تا به سحر
در دل سنگت کی ماند از ناله اثر
تو که خود ای آفت جان، می دانی درد مرا
تو که می بینی گل من، رخسار زرد مرا
بیا دستم به دامانت تو تنهایی ومن تنها
زجان خواهد دل شیدا تو را در خلوت شبها