اواز: دلکش
کلام ترانه: معینی کرمانشاهی
کلام اواز: مولانا
اهنگ: علی تجویدی
به من ای نی چو می رسی زجدایی بگو بگو
زجدایی چه به پا شود بگو بگو
تو باخبری چه کشیدم
سخنی ز وفا نشنیدم
تو جدا شده از بر همنفسان
زجدایی به من بگو تو بگو چه کشیده دلم به جهان زجدایی سخن بگو
از من دوری مکن که تویی هم نوای من
با من حرفی بزن که تو ای اشنای من
درد جانسوز مرا تو ببین
خاموش ای نی منشین منشین
زجدایی به من بگو
اکنون که از او مهجورم دیگر از کویش دورم
تو بجای من ای نی محزونم
بگو از غم او که چه دلخو نم
که سرا پا زبان تویی تو چو من اتش به جان تویی تو
زجدایی سخن بگو که مرا زبان تویی تو
چون من اتش به جان تویی تو زجدایی سخن بگو
در هر بزم سخن که بنشستی گو قصه من
هر جا صحبت من شد بگشا لب را به سخن
ای هم گفتار دلم بر گو اسرار دلم
زجدایی به من بگو
ای هم گفتار دلم برگو اسرار دلم
زجدایی به من بگو زجدایی به من بگو
بشنو از نی چون حکایت میکند
وز جدایی ها شکایت میکند
از نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد وزن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
درود برشما بزرگوار
سپاس از انتخاب بسیار زیبایتان فوق العاده است
خسته نباشید
امید که همیشه سرافراز و پاینده درپناه حق باشید
درود برشما
سپاس از بزرگواری شما
شاد وسلامت و سرزنده باشید.